بعد از مدت ها دوری !!!
نوشته شده توسط : عسل

سلام ! ما آمدیم ... ( لطفا کف نزنید ! )

 

بعد از مدتی دوری از روی گل شما رفقای نازنین ، ما باز آمدیم تا ... ( لطفا سوت هم نزنید ! ) آمدیم تا گل بگوییم و گل بشنویم. منظورم از همان حرف هایی است که خودمان و خودتان را خوش می آید !

بعد از تمام شدن امتحانات کوفتی آمدن و زریدن خیلی می چسبد ! ( لطفا بوق هم نزنید ! ) تازه بعد از کلی کد امنیتی و دعوا و این ور اون ور دویدن ؛ به تمام دلبندانی که در عرصه ی هک کردن دستی دارند از پشت همین ابوقراضه ( معادل همون کامپیوتر ! ) اعلام میکنم که این وبلاگ ارزش این همه زحمت رو نداره و وقت خودتون رو دارین بیخودی هدر میدین ! و یه جمله معروف رو تحویلتون میدم : الحسود ، لایسود !!! ( همون حسود هرگز نیاسود !! ) ( لطفا یه لیوان آب بدهید به بنده ! )

بله ! ما بیدی نیستیم که با هر بادی بلرزیم . ما دوغی نیستیم که با هر بوقی بترسیم ! ما در فوتبال زندگی یا گل نمی خوریم ، با اگر هم بخوریم ،هفت می خوریم ! در عوض گل هم نمی زنیم ! اگر هم بزنیم ، ده تا می زنیم ؛ آن هم در دقیقه ی نود و حتی وقت اضافه ! ما ، اصلا ولش کن ... ( لطفا جیغ هم نزنید ! )

طی مطلب قبلی کلی از همون عزیزانی که اول گفتم ؛ آمدن و به من گفتن : جوجه تو رو چه به این حرفا ! دیگه از این زرت و پرت ها نکنی ! وگرنه مادرت رو با عذات میشونیم ! همه چیز آرومه ! چرا تو جو رو مغشوش میکنی ! کی میناله ؟ کی نا شکره ؟ کی ناراضیه ؟؟؟!!! هشتاد تومن دارن میگیرن ! پول نونشون رو هم دارن میگیرن ! دیگه به جیگر ما هم غر نمیزنن که افغانی ها همون نونی رو که مردم میخورن میدن به گاوهاشون ! تازه کیفیت نونشون هم که افزایش یافته ! ( راس میگه ما تا حالا نون میخریدیم ، به جا آدامس میخوردیم ! اما الآن دیگه نمیشه ! ) !!! هیچ کس غر نمیزنه ! هیچ کس ناشکر نیس !

حالا ما هم قول دادیم ، تعهد نامه نوشتیم ، صفور محله هم پاشو انگشت زد ! دیگه ما از این حرفا نمی نویسیم !

اما خدایا ما اگه چرت نگیم چی بگیم ؟؟؟

اصلا یه مطلبی رو که بعد از تموم شدن امتحانام نوشتم و وقت نکردم مطلب جدید بذارم رو میذارم !

 

ریش و تیغ !

سلام !

باز تشریف اوردم !

جاتون خالی !

این مدت فقط انتحان میدادم !

امروز توی شهر کوچولومون برف اومد !

اینقده ملت ذوق زده بودن !

خودم دیدم یکی پشت ماشینش که برف نشسته بود با انگشت های یخ زده اش نوشته بود : خدا رو شکر !!!

جاتون خالی ! امروز اینقد لباس پوشیدم تا رفتم بیرون ! شده بودم عینهو لولو سرخرمن ( یا همون مترسک ! ) ؛ دستام باز مونده بود !

از این به بعد به تقلید از بقیه ی وبلاگ نویسان ما هم در پایان مطالب مان پاورقی مینویسیم !

این روزا اینقده خبر شنیدیم ! که نگو و نپرس ! به علت غفلت این جانبه و خرخوانی های مکرر ، از این همه خبر باز ماندیم !

از چی بگم ؟؟؟؟

از همون هواپیمایی که راننده اش با حضرت اجل ( یا عجل ! ، این دوتا با هم مساوی اند ! تو پست های قبلی ام اینو ثابت کردم ! ) قرداد بسته بود ؟

از همون یارانه ای بگم که ...

از همون بمب گزاری بگم که لو رفت ؟

از همون ....

بی خیال ، اگه میخایین درمورد اینا بخونین بقیه وبلاگ ها فقط درمورد همین آپ کردن ! ما اصولا تکراری نویس نیستیم ! همیشه یه چیز نو و تازه میگیم !

حالا این موضوع اراجیف امروزمه :

به نظر شما فرق اونایی که با تیغ ریش میزنن و اونایی که با ریش تیغ میزنن چیه ؟؟؟

ما دیدیم انسانی را که با ژیلت ( همون تیغه ! اما یه ذره با کلاس تر ! ) ریش هایش را میزد ؛ و علما معتقد بودند که عمل وی کاری مکروه است !

در کنار همون انسان ، انسانی عجیب را مشاهده کردیم که با ریشش مردم و ملت و ... را تیغ میزد !

اما جالب تر از این دو پدیده مردم اطراف شان بودند !

مردمی که اون انسان اولیه را که با تیغ ریش میزد را جلف مینامیدند و اون انسان ثانویه ای که با ریش تیغ میزد را شیخ می نامیدند !

عجیب آن است که مردم آن فرد جلف را پس میزدند و همون داداشی که ( داش مشتی کلمه ی برادر ! ) با ریشش تیغ میزد رو با آغوشی گرم در بغل هاشون میفشاردند !!!

دلشون میخواست که مملکت شون خالی از این افراد جلف باشد ؛ و با تمام وجود دعا میکردن : برادرانی رو که با ریششون تیغ میزنن ... !

 

عسل نوشت 1 : این ماجرا واسه یه قبیله است و مردم عزیز ملت به دل نگیرند ! ( اصولا ما زیاد چرت و پرت میگوئیم ! )

عسل نوشت 2 : اونایی که با تیغ ریش میزنند زیاد خوشحال نباشند ! ما به هیچ وجه اونها رو تحویل نگرفتیم !

عسل نوشت 3 : اون دسته از برادرانی که با ریش تیغ میزنند زیاد ناراحت نباشند ! این داستان نسبت به همه ی قبیله ها صدق نمیکنه !

                                          ما دیگه میرویم ! زیاد نظر بدین تا دوباره آپ کنم !

 

روزی روزگاری ؛ یه دسته قورباغه داشتن توی یه جنگل بپر بپر میکردن تا به برکه ای برسن !

ناگهان دو تا از قورباغه ها توی یه چاله ی بزرگ می افتن !

قورباغه ها دور چاله جمع میشن و هی میگن ...           برو ادمه مطلب بقیه شو بخون !





:: بازدید از این مطلب : 649
|
امتیاز مطلب : 332
|
تعداد امتیازدهندگان : 91
|
مجموع امتیاز : 91
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
احمد... در تاریخ : 1389/11/3/0 - - گفته است :
سلام...اپم...

اهنگ هم عوض کردم....منتظرم.....بای

/weblog/file/img/m.jpg
farshad در تاریخ : 1389/11/2/6 - - گفته است :
تو وبلاگ دوست عزیزم جلال(پادوسبان)
دیدمت خواستم بیام یه سری به بلاگت بزنم
لذت بردم
موفق باشی

/weblog/file/img/m.jpg
پادوسبان در تاریخ : 1389/11/1/5 - - گفته است :
سلام
ممنونم که افتخار دادی و لینک کردی
من هم لینک کردم وبلاگ زیبایت رو
شاد باشی

/weblog/file/img/m.jpg
مصطفی در تاریخ : 1389/11/1/5 - - گفته است :
سلام در جواب شما دوست عزیز باید بگم که این یکی از شگردهاییه که هر مدیر وبلاگی باید برای افزایش بازدید و عضو داشته باشه راستی وبلاگتم خوبه اما بهترم میتونه باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

/weblog/file/img/m.jpg
masih در تاریخ : 1389/10/30/4 - - گفته است :
salam omadam ke nagi namard bod rasti agar mikkhay mitonim tabadole link ham bekonim
agar ham khasti nevesandeye faal mipazirim!!!!

/commenting/avatars/avatar03.jpg
مهشید در تاریخ : 1389/10/30/4 - - گفته است :
تو از کجا می دونی این یارو دختره؟ آهنگ وبلاگم از سلن دیون هستش آهنگ فیلم تایتانیکه .. از لطفت بی نهایت ممنون .. بازم بیا
پاسخ:بی تربیت ! دخترعمه منه ! از مطالبش هم میتونی بفهمی !

/weblog/file/img/m.jpg
ماه بی مهتاب در تاریخ : 1389/10/29/3 - - گفته است :
منتظر حضورت میمونم

/weblog/file/img/m.jpg
مریم در تاریخ : 1389/10/28/2 - - گفته است :
بیا دنبالم کارت دارم
.
.
.
.
.
........(_\.........
.../_)...) \........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
حالا بیا دنبالم...

.
.
.
........(_\.........
.../_)...) \........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.

.
.
بیا نترس من باهاتم...
..
.
.
.
.

.
.
........(_\.........
.../_)...) \........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
بیا پایین تر..
بیا حالا..
..
.
.
.
.
.
.
.
........(_\.........
.../_)...) \........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.

نه بابا سر کاری نیس...
بیا تو
.
.
.
........(_\.........
.../_)...) \........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
یه خبر داغ داغ واست دارم..
.
.
.
........(_\.........
.../_)...) \........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
دوس داری بدونی چیه اره؟
.
.
.
.
.
.
........(_\.........
.../_)...) \........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.پس بیا...دیگه چیزی نمونده
.
.
.
.
.
........(_\.........
.../_)...) \........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
.
چیه خسته شدی؟آره؟.
.
.
.
.
.
........(_\.........
.../_)...) \........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
.
خوب حالا چشاتو ببند تا بگم
1...
.
.
.
2...
.
.
.
3...
.
.
.

آپ کردم (دو عشق ماندگار)

زود باش بیا دیگه منتظرم

/weblog/file/img/m.jpg
فری در تاریخ : 1389/10/27/1 - - گفته است :
خوب.. نظر توپ بدم..کارشناسی

پاداروکس خیلی قشنگی پیدا کردی ... واقعا جالبه .. و البته باهاش موافقم... از اونایی که با ریش تیغ میزنن زیاد دور و برمون میبینم و خدایشان در جهنم از همین ریش ها آویزان مینماید ان شاالله !!!

و البته ما را در خماری ادامه مطلب نهادی بچه جان و ادامه مطلب را پیدا ننمودیم... واقعا غورباقه ها چه شدند؟؟؟
پاسخ:شرمنده ! حتما با مطلب بعدی براتون میذارم ! از نظرت ممنون فرییییییییییییییییییییییییییییییییییی !

/commenting/avatars/avatar05.jpg
amirali در تاریخ : 1389/10/27/1 - - گفته است :
ادامه نداره که...
یکی غورباغه هارو نجات بده...


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: