نوشته شده توسط : عسل

خوبین ؟!

 

آره منم خوبم !!

راستی نظرتون درمورد این مدت که من از خودت زر در کردم ( به جای کپی پاست ) چیه ؟؟!!!

ببخشید میدونم که ورور زیاد میکنم و همه شون هم چرند + پرند اند !!!

خوب چی بگم امروز ؟! ( حرف کم اوردم اونم در حد تیم ملی ! )

راستی من هنوز از شگرد کپی پاست استفاده میکنم ها !  اما فقط در ادامه مطلب !  اونم فقط چیزهای خیلی خیلی خفن و باحال ( اگه دوست داشتین بخونین ! )

 

حالا یه سوال جدید ( خواننده محترم : ای خدا ، دوباره واسه این دیونه سوال پیش اومده !! )

چرا ما ( یعنی مردم ایران ) در بربر خیلی از کمبود ها سکوت و گذشت میکنیم ؟

مثلا به آقاه میگی برو اتاق منو زرد مایل به حنایی با خال های طلایی رنگ کن ، عوضش اون میره صورتی چرک با خط های متقاطع نیلی رنگ میکنه ! تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد اون موقع شما که حق دارین پدر نقاشه رو در بیارین ( حال شو بگیرین ، البته نه خودتون .. باباتون ) میگین بیخیال ، این گزینه ی دومم بود ، ایشاالله دفعه دیگه !!! تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

یا اینکه به آقاه میگین دو کیلو سبزی بدین ! اونم به شما پنج کیلو سبزی میده ! ( چون عدد رندیه ! )

یا از آقاهه ( همش شد آقاهه ) نه ، از خانومه میخواین که براتون یه پیراهن گشاد بدوزه ، اون خیاط محترم هم میره یه لباسی میدوزه که زیپش بالا نره !!!تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

هان ! چرا ما دعوا نمیکنیم ؟  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد چرا از حق خودمون هم دفاع نمیکنیم ؟ چرا ؟ شاید بلد نیستیم ! شاید این هم باید به دروس مدرسه ای و دانشگاهی مون اضافه بشه !!!

فکرشو بکنین ! درس پاچه گیری !!!  نه ... نه .... دفاع از حقوق شخصی !!!! واقعا اگه اینجور درسی میومد اسمش چی بود ؟ دفاع اسلامی ؟؟ !! ( یا یه چیزی تو مایه های دفاع شخصی !! )

مثلا اگه پسره بهتون یه نگاه چپ میکرد شما اجازه داشتین مخشو بیارین تو دهنش !!  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

یا اگه یکی کار خلافی انجام میداد تا پلیس میرسید ، مردم حسابش رو رسیده بودن ! تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

نه خوبه که کسی محل چرت و پرت های ما نمی ذاره ، وگرنه عجب بل بشویی ( مترادف : هرج و مرج ! )میشد تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

بیچاره زن ها !! ... 

 

روز زن

زن: عزیزم مهم نیست هیچ هدیه‌ای برام نخریدی خودت بهترین هدیه‌ای

.

...

برای خوندن ادامه این داستان روی ادامه مطلب کلیک کن ...

 



:: بازدید از این مطلب : 530
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39
تاریخ انتشار : 5 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

ما دوباره اومدیم

 

این چند روز به دلیل بی کاری هی میاییم اینجا ورور میکنیم مخ مردم رو هم میخوریم    راستی اصلا کسی میاد اینجا  پس اصلاح میکنیم ، میایم اینجا واسه خودمان زرزر میکنیم ، اندکی هم پول خرج میکنیم ، سپس میرویم پی کارمان  

آهان حالا خوب شد

ایندفعه من آمدم تا یک غلط املایی را با شما در میان بگذارم  تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

به نظر شما حضرت اجل درسته یا حضرت عجل   

ما هر دفعه که به جای اجل مینویسیم عجل معلم عزیزمان از ما یک نمره کم میکنند 

مگه نه اینست که حضرت اجل در قبض روح عجل می نمایند ؟ ( عجل : عجله )

یعنی دیگه اصلا مهلت خداحافظی و آخرین حرف و ... را به اون خواهر یا برادر در حال موت نمی ده ؟؟

مگه نه اینه که بنده خدا حضرت اجل ( عزرائیل ) اینقدر کار داره که دیگه فرصت نمی تونه بده ؟؟ !!!  و مجبوره که عجله کنه ؟؟؟

مگه نه اینست که ما هم به کسی که عجله میکنه عجول میگیم ؟؟

پس این اشتباه که ما به حضرت اجل ، حضرت عجل بگیم ؟

شما میتونین این مسئله رو با برهان خلف هم ثابت کنین !!!

اجل : مرگ            عجل : عجله             حضرت : والامقام

به گفته کتب درسی : حضرت اجل .......... کلمه درست

برهان خلف : حضرت عجل = حضرت اجل ............. کلمه درست

دلیل : حضرت اجل اهل عجله ( عجل ) است ............. پس میتوان به حضرت اجل ، حضرت عجل هم گفت !!!! تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد



:: بازدید از این مطلب : 7964
|
امتیاز مطلب : 131
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 4 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

سلام ، سلام، سلام

 

عیدتون مبارک : ببخشید دیر شد   دیشب مامان بزرگم یه دل درد گرفته بود که نگو و نپرس   بعد از کلی از این مطب به اون مطب رفتن فهمیدیم که سنگ کیسه صفرا داره   حالا از دیشب بنده خدا رو توی بیمارستان بستری کردن   طفلکی !!! خیلی دلم واسش میسوزه !!!

از شما هم خواهش میکنم که واسش دعا کنید

 فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

 

من وظیفه شخص شخیص خودم دونستم که درمورد سنگ صفرا برای شما مطالبی بگذارم



:: بازدید از این مطلب : 757
|
امتیاز مطلب : 135
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 4 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

 

یکی از دوستان با کنجکاوی فراوان پرسیده ،کدوم مدرسه میری ؟!  ( می تونین پروفایل رو نیگا کنین )

من یکی از دانش آموزان سمپادی هستم !  ( سمپاد یعنی سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان )

اصلا بهم نمیاد ! نه ؟؟؟   

خودمم میدونم   

هرررررررررررر   هررررررررررررررر   هررررررررررررررررررر   



:: بازدید از این مطلب : 839
|
امتیاز مطلب : 135
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 3 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

امروز ما یه جشن قرار بود برای مدرسه بگیریم که همه کله گنده های محترم شهر هم توی اون تشریف داشتن  تازه قرار بود ازمون امتحان بگیرن     اونم چی عربی    اونم چی از کل کتاب

 

جایتان خالی ! ما که اینقدر بچه ی خوبی هستیم یهو دیشب ساعت ده یادمون افتاده که فردا امتحان داریم   دیگه نشستیم و تا آنجایی که مغز مبارک کشش داشت مثه خر خوندیم  

صبی هم با کلی استرس و هیجان رفتیم مدرسه !!!!

معلم عربی محترم مثه اجل معلق وارد کلاس شدن   بعد هم با اندکی لبخند رو به ما بخت برگشته ها کرده و گفت : چون ما فقط چارشنبه ها عربی داریم و همش هم تطیلی میشه من ازتون امتحان نمی گیرم و عوضش بهتون درس میدم

زنگ بعد هم معلم کامپیوتر عزیزمون تشریف نیاورده بودن مدرسه و باعث شد که تمامی دانش آموزان عزیز از نعمت چت برخوردار شوند

بعدش هم که نوبت جشن ما بود  

جایتان خالی رفتیم یه شعری خوندیم که قر رو تو کمر آدم میشکوند   برادران کله گنده عزیز کم نمونده بود که بلند شن برقصن  

تازه برای تعیین صدا دوستان نتونستن تشخیص بدن صدای بنده زیر است یا بم    به خاطر همین ما در هر دو گروه قارقار نمودیم

حالا هم ناهار خوردیم ( دمپخت ) و داریم واسه شما زر زر می کنیم   دیگه هم حرفی نداریم   

چرا داریم ( ما تو زر زدن کم نمی آوریم !!! ) 

 

اعتصاب

 

3 زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه تو خونه كار نكنن ، و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن.

زن فرانسوي گفت:

به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنا براين نه نظافت منزل ، نه آشپزي ، نه اوتو و خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم . خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم ....

 

برای خوندن ادامه این داستان روی ادامه مطلب کلیک کن...



:: بازدید از این مطلب : 635
|
امتیاز مطلب : 130
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

آخ آخ آخ آخ آخ آخ آخ آخ آخ آخ آخ ...

 

امروز رفتم دندون پزشکی تا روی براکت هام سیم بذارم !!!

خدا پیش چشم تون نیاره !!!

دارم از درد می ترکم !!!                         بدتر از همه اینکه هیچی نمی تونم بخورم !!!

 

حالا یه شعر خوشگل از خانم سارا نمایندگی براتون میذارم که خانم های محترم بیشتر کیف کنند !!!

 

گناه را

به گردن حوا بینداز

 

تا

آدم باشی!

 

چقدر ساده ای

هنوز سیب می خوری

 

 این شعر واقعا به دلم نشست ! شما چطور ؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 549
|
امتیاز مطلب : 119
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 2 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل
 
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
 
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

  عید همه تون مبارک باشه 

                                    عید همه تون مبارک باشه

                                                                        عید همه تون مبارک باشه   
 



:: بازدید از این مطلب : 875
|
امتیاز مطلب : 108
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : 1 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

سلام

 

ببخشید که این چند روز نتونستم بیام

دلم واستون خیلی تنگ شده بود

براتون یه چیز باحال آوردم !!!

 

به این عکس توجه کنید

 

 

 

 

روی ادامه مطلب کلیک کنین و یه مطلب باور نکردنی رو در مورد این خانوم بخونین !!!



:: بازدید از این مطلب : 875
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 1 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

این سه شعر رو بخونین و حتما بگین که مقصر نابودی این عشق کیه !

 

*شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن :*

*تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت


**بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:*

*من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت


**و از اونا جالب تر واسه من جوابیه که یه شاعر جوون به اسم جواد نوروزی بعد از
سالها به این دو تا شاعر داده
که خیلی جالبه ( این مطلب رو اتفاقی توی وبلاگ همین آقا خوندم ) بخونید
:*

*دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت*
 



:: بازدید از این مطلب : 965
|
امتیاز مطلب : 108
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : 25 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عسل

سلام با معذرت فراوان !!!

 

ببخشید یه چند روزی نیومدم مخ تون رو بخورم !!!

اینترنتم قطع بود !!!

اومدم که تغییر بدم اونم از نوع اساسی !!!

حتما نظرتون رو بگین !!!



:: بازدید از این مطلب : 812
|
امتیاز مطلب : 110
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 24 آبان 1389 | نظرات ()